مهدی خازن

                             

هوای تازه می خواهم

 

  به شعر خويشتن گلواژه هاي تازه مي خواهم

دلم افسرده زين ماندن ، هواي تازه مي خواهم

 

در اين ظلمت سراي تنگ و خاموش تن خاكي

نخواهم ننگ پوسيدن ، سراي تازه مي خواهم

 

دلم بگرفته از آواز شوم جغد تاريكي

ز ساز صبح اينك گلنواي تازه مي خواهم

 

دگر ننگ است ماندن در فضاي بسته تكرار

براي بال بگشودن فضاي تازه مي خواهم

 

دگر غمنامه مجنون سرگردان كهن گشته است

براه وصلت جانان بلاي تازه مي خواهم

 

بزن اينك صلاي رستن و رستن تو اي چاووش

به كوچ از محبس جسمم دراي تازه مي خواهم

 

بيا در كوچه شعرم قدم زن اي بلوغ عشق

كه اندر كوچه شعرم صداي تازه مي خواهم

 

بپاي سر عبوري سرخ دارد رزمجوي عشق

من وامانده هم كوچي به پاي تازه مي خواهم

 

نخواهم ماند در مرداب ماندن بيش از اين خازن!

به شعر خويشتن گلواژه هاي تازه مي خواهم

 

۶۵/۸/۱۵

خازن ، مهدي ، هواي تازه مي خواهم ، ۱۳۶۶ ، از انتشارات ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي ، ص ۳۴