مهدی خازن

 

غزل غم

 

دمیده در افق خاطرم ستاره غم

درون جان ملولم نگر شراره غم

 

درون سینه چو لاله نشان غم دارم

فسرده گشته ام از صحبت هماره غم

 

کسی به خنده مرا میهمان نمی سازد

به کنج خانه منم مانده در نظاره غم

 

به هر طرف که بخواهد می افکند بختم

میان گریه تلخم به گاهواره غم

 

به دست بوسی من صبح و شام می آید

زدوردست خیالم سوار باره غم

 

در این سکوت غم افزای کنج تنهائی

نشسته طایر اندیشه بر مناره غم

 

به هر کجا که گریزم دوباره می آید

بسان سایه به دنبال من سواره غم

 

زدود آه سحرزاد خویش دانستم

گداخته است وسیع دلم شراره غم

 

بیا بخوان غزلی ناب پیش من ، خازن !

ملول گشته دل از صحبت دوباره غم

 

۱۳۶۵/۱۰/۳۰

خازن ، مهدي ، هواي تازه مي خواهم ، ۱۳۶۶ ، از انتشارات ارشاد اسلامي آذربايجان شرقي ، ص ۳۳